سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران است و خاطرات ایشان را دربارهی سفر به لبنان میخوانم:
«من در آمریکا زندگی خوشی داشتم، از همه نوع امکانات برخوردار بودم، ولی همه لذات را سه طلاقه کردم و به جنوب لبنان رفتم، تا در میان محرومان و مستضعفان زندگی کنم، با فقر و محرومیت آنها آغشته شوم و قلب خود را برای دردها و غمهای این دلشکستگان باز کنم.»
به این میاندیشم که چقدر دلتنگ چمران و چمرانها هستیم. میاندیشم که چگونه میتوانیم در این هیاهوی احزاب و دستجات گوناگون سیاسی، لباس چمران بر تن کنیم و همراه مبارزه با استکبار بیرونی بر امیال نفسانی درونی خود غلبه کنیم. به مصطفی چمرانی میاندیشم که به هنگام صلح هرگز تظاهر به انقلابیگری نکرد و به هنگام رزم، خود پیشاپیش مردم با دشمن جنگید. ابعاد شخصیتی شهید مصطفی چمران بسی بزرگتر از آن است که همچو منی در این اندک مجال دربارهاش بنویسم. اگر در بارهی حق طلبیاش بنویسم با حکمتش چه کنم؟ اگر از هنردوستی و عالم بودنش بنویسم با صداقت انقلابیگریاش چه کنم. و چه زیبا رهبر انقلاب در توصیف شخصیت والای وجودیاش میفرمایند:
« (وی) هم علم است، هم ایمان؛ هم سنّت هست، هم تجدّد؛ هم نظر هست، هم عمل؛ هم عقل»
با عقل آب عشق به یک جو نمی رود / بیچاره من که ساخته از آب و آتشم
…
عسکر جلالیان
۳۱ خرداد ۱۳۹۸